پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۹
تیر
گفت پدرزن، زن نمی‌شه. گفتن اون مادرزنه، نه پدرزن. گفت اون که خیلی وقته شده!
(نظر وعقیده هرهری‌مسلک و نیز در معنی کار نشد، ندارد)

گفتن مادرزن، زن نمی‌شه. گفت ما کردیم و شد!
(به کسی که در فرمان و کاری، نشد نیاورد)

خواهرزن
کسی دعا می‌کند زنش بمیرد که خواهرزن نداشته باشد!
(چون غالباً خواهر به شوی خواهر خود، شو کند)

صفحه‌ی 182
زن کبابه، خواهرزن، نان زیر کباب!

صفحه‌ی 183
هر کس عروس عمه شد، سرخ و سفید و پنبه شد،
هر کس عروس خاله شد، سوخته شد و جزغاله شد.

  • مجتبی فرد
۲۸
تیر
صفحه‌ی 142
همیشه شیکم پُر و دومنم خالی
(حرف زن محروم از اولاد که بیماری سقط جنین داشته باشد)

نرسیده به درش، کلای قاضی به سرش
(طعنه خواهرشوهر و مادرشوهر به عروسی که شب زفاف حامله شده یا زود حامله شود)

زایمان
صفحه‌ی 143
دختر خان یزد باشم و دروغ بگم؟ آن‌جام که درد می‌کنه می‌گم.

چون چشیدی تو لذّت ..دن
بچش اکنون مشقت زادن

زن تا نزاید دل‌بر است و چون بزاید مادر است


  • مجتبی فرد
۲۷
تیر
آش ماست خوردم بی گوشت و کره،
زنِ پیر دارم چُرتم می‌بره!


صفحه‌ی 112
فرش؟ قالی
ظرف؟ مس
زن؟ دختر


صفحه‌ی 118
عروس ما عیبی ندارد، کور است، کچل است، سرگیجه دارد!

عروس ما شکل نداره، ماشاءالله به نازش!

هر کس پلوها را خورده به حجله برود!

(اعتراض طنزآمیز داماد به پذیرایی نشدن در شب عروسی)

  • مجتبی فرد
۲۶
تیر
مثل زن سعدی...
(زن دَدَری، زنی که کم‌تر در خانه قرار بگیرد)

صفحه‌ی 91
مثل عروس قلندران...
(بی‌حفاظ، بی‌حجاب)

مثل گاو ننه‌حسین...
(آن که بی‌خبر و سرزده، داخل خانه‌ی دیگران شود)

صفحه‌ی 92
مثل جُل‌بند رقاص‌ها...
(جامه‌هایی بلند و کوتاه بر روی یک‌دیگر پوشیده که زبرین، کوتاه‌تر از زیرین باشد)

صفحه‌ی 95
• توی این هیروویر، بیا زیر ابروم رو بگیر!
(توقع بی‌ربط)

  • مجتبی فرد
۲۴
تیر
گزیده‌ی‌کتاب «چندکلمه‌ از مادرشوهر»
امثال و حِکَم مربوط به زنان در زبان فارسی
«بنفشه حجازی»
نشر «فرزان روز»


زن چیست؟
صفحه‌ی 30
زن و اژدها هر دو در خاک به
وز این هر دو روی زمین پاک به

فروسی

صفحه‌ی 31
مردان همه جا خجسته حالند
بی‌‌چاره زنان که بسته بالند
آمدشدِ عشق، کار زن نیست
زن، مالک کار خویش‌تن نیست

جامی

ویژگی‌های منفی زنان
صفحه‌ی 37
دل‌آرام باشد زن نیک‌خواه
ولیکن زن بد، خدایا پناه!

سعدی

صفحه‌ی 44
حسن مُرد،
حسین غم از دلم بُرد!

(درباره‌ی بی‌وفایی زن – ازدواج یا دل بستن به مرد دیگری پس از مرگ شوهر اول)

صفحه‌ی 45
مکر زنان، خر نکِشد!

  • مجتبی فرد
۲۱
تیر
گاهی، لب‌های خندان، چشمان گریان را پنهان می‌کنند.
گاهی.
  • مجتبی فرد
۲۰
تیر
چند ماهی می‌شد که نامزد کرده بود ولی هنوز خانمش را ندیده بودم. در مراسم عروسی یکی از دوستان با ماشین دنبال ماشین عروس بودیم که ماشین کناری برای‌مان بوق زد. خودش بود به همراه زنی که قاعدتاً باید همسرش می‌بود. دختر قشنگ و خنده‌رویی بود. دستی به آشنایی تکان دادیم. از دور و از پشت شیشه، لب‌خوانی کردم که از شوهرش می‌پرسد این کیه؟ و دوست من هم معرفی می‌کند. سریع موبایل را بیرون کشیدم و نوشتم «با ماه‌رخی اگر نشستی خوش باش». پیامک کردم برایش. شیشه را کشیدم پایین، موبایل را بردم بالا و خطاب به آن‌ها، اشاره به موبایلم کردم. موبایلش را روی داشبورد گذاشته بود چون نور هشدار دریافت پیام، شیشه جلوی ماشین‌شان را روشن کرد. داشت خم می‌شد گوشی‌اش را بردارد که از آن‌ها گذشتیم.
به معجزه کلمات اعتقاد دارید؟
در دو سالی که گذشته، این دختر هر زمان مرا می‌بیند چنان گرم تحویل می‌گیرد و احترام می‌کند که می‌مانم. دوستم می‌گوید در خانه‌ی ما هر وقت اسم تو می‌آید خانمم تعریف می‌کند و می‌گوید فلانی چه بچّه خوبیه!

صندلی را رو به عقب خم می‌کنم. این یکی پایم را روی آن یکی می‌اندازم. دستانم را زیر سرم قلّاب می‌کنم و زمزمه می‌کنم: «خیّام! اگر ز باده مستی، خوش باش»

  • مجتبی فرد
۱۹
تیر
چون ترکیب‌بند معروف وحشی بافقی با مطلع «ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را» دوست دارم و پس از بررسی سرسری اشعاری که دوست‌شان دارم و جابه‌جا یادداشت‌شان کرده‌ام دریافتم که علاقه‌ی خاصی به اشعاری دارم که معشوقِ مغرورِ بی‌وفایِ جفاکارِ رقیب‌نواز را مورد خطاب مستقیم قرار داده‌اند...
لذا تصمیم به گل‌چینِ ابیاتی از دیوان غزلیات «وحشی بافقی» که متضمن حرف ندای «ای» و نیز دارای معنای مستقل و قابل نقل (فارغ از کلیِت غزل) باشند، کردم.
در قبال زحمت نطلبیده‌ی من، لطفی کرده و حاصل کار را در این لینک مطالعه یا دست‌کم نگاهی کنید.
و پس از تشکر پیشاپیش، تذکر این نکته که ابیات خلافِ پسندِ ذائقه‌ام را حذف کردم. بالیدن در اجتماع اصالت ممیزی، انسان را ممیز سرخود بار می‌آورد دیگر.

  • مجتبی فرد
۱۸
تیر
دندان‌های کج و کوله، یادگار کودکی بی‌بندوبار است. وقتی که مادر، شیرینی و شکلات‌ها را از دست تو در هفت سوراخ قایم می‌کند و تو، هفتاد سوراخ را می‌گردی.
مسواک!؟
تنها یک هفته سر قولم پس از هر بازگشت از شکنجه‌گاه دندان‌پزشکی مانده‌ام. وقتی که روی آن صندلی مخوف، آن لوله‌ی حال‌به‌هم‌زن توی دهانم است و هر بار که صدای متّه‌ی دندان‌پزشک توی دهان و مغزم می‌پیچد و می‌نالم که غلط کردم! دیگه شیرینی نمی‌خورم! دیگه مسواک می‌زنم! دیگه این آخرین باره!
تاریخ پای این یادداشت را نگاه کنید، هنوز آخرین بار نیامده است!

  • مجتبی فرد
۱۷
تیر
عمرت دراز باد آقای «عبدالحسن ستّارپور»

دانلود ترانه «پناه» با صدای «ستّار»

  • مجتبی فرد