گزیدهیکتاب چندکلمه از مادرشوهر - یک
جمعه, ۲۴ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۲۶ ب.ظ
شلخته بودن
صفحهی 47
روزیِ گربه، دست زن شلخته است!
صفحهی 47
زنان را از آن نام نآید بلند
که پیوسته در خوردن و خفتناند
فردوسی
صفحهی 48
مردی را به دار میبردند، زن گفت در بازگشتن یک شلیته گُلی برای من بخر.
صفحهی 53
• ببینم از اینم میتونین واسهم حرف درآرین؟
(زانیهای را به تشهیر، سرتراشیده و باژگونه بر خری نشانیده، میگردانیدند. زن، آنگاه که زنان همسایه را میان تماشاییان دید، خشمگین و خیره در آنان نگریست و گفت:...)
مقاومت در برابر جداسازی
صفحهی 73
آمد لب بام، قالیچه تکون داد
قالیچه گرد نداشت، خودش رو نشون داد!
هر آن نخلی که شاخش سربهدر بود
مدامش باغبان، خونینجگر بود
صفحهی 75
محرّم آمد و عیش بزرگ زنها شد
برای گوشهنشینان، بهانه پیدا شد
اوحدی
صفحهی 78
مرگ زن، هیچ کم از لذّت دامادی نیست!
صفحهی 82
وصل زن هر چند باشد پیش مرد کامجوی
روحِ راحت را کفیل و نقد عشرت را ضمان
لیک با او شمع صحبت در نمیگیرد از آنک
من سخن از آسمان میگویم او از ریسمان
نظامی
مرد آزاده نباید که کند میل دو چیز
تا همه عمر وجودش به سلامت باشد
زن نخواهد اگرش دختر قیصر بدهند
وام نستاند اگر وعده قیامت باشد
ابنیمین
چو عیسی گر توانی خفت، بیجفت
مده نقد تجرّد را ز کف، مفت
به گلخن، پشت بر خاکستر نرم
به از پهلوی زن در بستر نرم
جامی
صفحهی 83
• این راهییه که کسی به تهش نمیرسه!
(پند بزرگتر به تازهداماد یا کسی که مُفرِط در مجامعت باشد)
صفحهی 90
مثل تُنگ بلور...
(تنی سپید با فربهی میانه)
مثل قرص ماه...
(چهرهی گوشتناک و جمیل)
- ۹۰/۰۴/۲۴
ممنون از نوشته هاتون!