پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۹
مهر
کسی، کوهِ یخ‌ها را دوست ندارد.
آدم‌ها، دور آتش جمع می‌شوند.

  • مجتبی فرد
۲۷
مهر
یک خاصیّتِ فرم پُر کردن وقت ثبت‌نام در سایت‌های اینترنتی این است که روز تولّدت، اینباکس‌ات را پر می‌کنند از پیام تبریک البتّه به شرطی که تاریخِ درست داده باشی و تولّد واقعی و شناسنامه‌ایت، دو تا نباشند.
شاید به هم‌این دلیل است که دریافت تک‌پیامک «سلام پیرمرد، تولدت مبارک!» از خواهر کوچیکه، هم‌راهِ خنداندن، شادت می‌کند.

  • مجتبی فرد
۲۶
مهر
میان نقشِ منفی‌ها، گستاخ‌ها را به دوروها ترجیح می‌دهم.

  • مجتبی فرد
۲۵
مهر
دستِ طلب، مال من است،
دستِ ردّ، از آن توست.

  • مجتبی فرد
۲۴
مهر
بزرگ‌ترین اشتباهت این بود که فاش گفتی عاشقی.
خرابش کردی، نمی‌دانستی که بازی در زمین خودش را بلد نیست؟
  • مجتبی فرد
۲۰
مهر
از تفریحاتم نگاه کردن به مردم است. دید زدن مردم کوچه و بازار. هم‌این کارهای عادیِ مردم عادی. چون به اقتضای شرایط کارم، اکثر ایام را دور از شهر و جامعه به سر می برم تا کوچک‌ترین فرصتی نصیبم می‌شود یک گوشه می‌نشینم و آدم‌ها را رصد می‌کنم. به دوستان هم می‌گویم برای تفریح و گردش به جایی برویم که محل گذر مردم باشد. مردم می‌گویم و ترکیب مرد و زن و پیر و کودک مراد می‌گیرم. (و گرنه در محیط کار به اندازه کافی، نرینه هست!)

از روبه‌رویم رد شد. ترکیب چادر و شلوارِ جین و کفش پاشنه‌میخی. سبزه بود و عاقلانه آرایش کرده بود که بهش می‌آمد. از آن دیدنی‌تر، قشنگ، راه می‌رفت. سرش را پایین انداخته بود و با ظرافت لبه‌ی چادرش را با دستِ ظریف‌ترش گرفته بود و سنگین، قدم بر‌می‌داشت.

«قشنگ‌راه‌رفتن» هم از لوازم زیبایی است. یادداشت می‌شود که فراموش نشود.

  • مجتبی فرد
۱۹
مهر
• خواب بودی؟
•• نه، به چشم‌هام مرخصی داده بودم!

  • مجتبی فرد
۱۸
مهر
تظاهر کن که آرومی!

  • مجتبی فرد
۱۷
مهر
پنجره‌ی اتاق در طبقه‌‌‌ی یازدهم هتل هویزه با نمای شیشه‌ای ساختمان مرکزی بانک تجارت، جان می‌دهد برای خودکشی!
برای هم‌این است که دریچه‌ها را تنگ و کوچک و باریک ساخته‌اند.

  • مجتبی فرد
۱۳
مهر
نوازنده‌های سفره‌خانه که مقدمه‌ی آهنگ را زدند، همه دانستیم که ترانه‌ی محبوب «کوروس سرهنگ‌زاده» است. خواننده که می‌خواند:
«دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن، فایده نداره
دیگه دنبال آهو دویدن، فایده نداره»
به جمعیّت نگاهی انداختم. بیش‌تر زوج‌های جوان بودند. هم‌آن‌ها که روبه‌روی هم می‌نشینند، بی‌دلیل به هم لب‌خند می‌زنند، هنگام سفارش غذا می‌گویند هرچی تو بخوری، آن‌ها که عاشقانه به هم نگاه می‌کنند و به بی‌مزه‌ترین لطیفه‌های هم، قاه‌قاه می‌خندند. و در این جمع عاطفی تنها خانم‌ها بودند که با احساس خواننده را هم‌راهی می‌کردند و می‌خواندند:
«وقتی، ای دل، به گیسوی پریشون می‌رسی، خودتو نگه دار
وقتی، ای دل، به چشمون غزل‌خون می‌رسی، خودتو نگه دار»
فضای رستوران دگرگون شده بود که خواننده ترمز کرد و گفت: «صبر کنید ببینم! بذار از همه بپرسم، دیگه عاشق شدن فایده داره یا نداره؟»
آقایان خندیدند، خانم‌ها فریاد کشیدند: «فایده نداره»
خواننده، آواز را ادامه داد و من دست از غذاخوردن کشیدم. قاشق و چنگال را میان مشت‌هایم فشار دادم. به بشقاب خیره شدم و  زیر لب زمزمه کردم:
«ای دل دیگه بال و پر نداری
داری پیر می‌شی و خبر نداری»

دانلود ترانه‌ی «دیگه عاشق شدن فایده نداره» با صدای «کوروس سرهنگ‌زاده»

  • مجتبی فرد