پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ترمینال

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۱ ق.ظ
از تفریحاتم نگاه کردن به مردم است. دید زدن مردم کوچه و بازار. هم‌این کارهای عادیِ مردم عادی. چون به اقتضای شرایط کارم، اکثر ایام را دور از شهر و جامعه به سر می برم تا کوچک‌ترین فرصتی نصیبم می‌شود یک گوشه می‌نشینم و آدم‌ها را رصد می‌کنم. به دوستان هم می‌گویم برای تفریح و گردش به جایی برویم که محل گذر مردم باشد. مردم می‌گویم و ترکیب مرد و زن و پیر و کودک مراد می‌گیرم. (و گرنه در محیط کار به اندازه کافی، نرینه هست!)

از روبه‌رویم رد شد. ترکیب چادر و شلوارِ جین و کفش پاشنه‌میخی. سبزه بود و عاقلانه آرایش کرده بود که بهش می‌آمد. از آن دیدنی‌تر، قشنگ، راه می‌رفت. سرش را پایین انداخته بود و با ظرافت لبه‌ی چادرش را با دستِ ظریف‌ترش گرفته بود و سنگین، قدم بر‌می‌داشت.

«قشنگ‌راه‌رفتن» هم از لوازم زیبایی است. یادداشت می‌شود که فراموش نشود.

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی