مسواک بد، شکلات خوب
شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۱۲ ق.ظ
دندانهای کج و کوله، یادگار کودکی بیبندوبار است. وقتی که مادر، شیرینی و شکلاتها را از دست تو در هفت سوراخ قایم میکند و تو، هفتاد سوراخ را میگردی.
مسواک!؟
تنها یک هفته سر قولم پس از هر بازگشت از شکنجهگاه دندانپزشکی ماندهام. وقتی که روی آن صندلی مخوف، آن لولهی حالبههمزن توی دهانم است و هر بار که صدای متّهی دندانپزشک توی دهان و مغزم میپیچد و مینالم که غلط کردم! دیگه شیرینی نمیخورم! دیگه مسواک میزنم! دیگه این آخرین باره!
تاریخ پای این یادداشت را نگاه کنید، هنوز آخرین بار نیامده است!
مسواک!؟
تنها یک هفته سر قولم پس از هر بازگشت از شکنجهگاه دندانپزشکی ماندهام. وقتی که روی آن صندلی مخوف، آن لولهی حالبههمزن توی دهانم است و هر بار که صدای متّهی دندانپزشک توی دهان و مغزم میپیچد و مینالم که غلط کردم! دیگه شیرینی نمیخورم! دیگه مسواک میزنم! دیگه این آخرین باره!
تاریخ پای این یادداشت را نگاه کنید، هنوز آخرین بار نیامده است!
- ۹۰/۰۴/۱۸