پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جان‌پناه

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ
دراز کشیده بودم. بیدار بودم و چشم‌هایم باز بود. ناگهان، غمی از ناکجاآباد عالم، سرازیر شد بر دلم.
آرام، بدون این‌که صورتم را برگردانم، گفتم: «بغلم کن. بیا روی سینه‌م. نذار سقف رو ببینم.»

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی