پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

گزیده‌ی کتاب خندیدن بدون لهجه

يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۲ ق.ظ

گزیده‌ی کتاب «خندیدن بدون لهجه»
نوشته‌ی «فیروزه جزایری (دوما)»
ترجمه‌ی «نیلا والا»
نشر «باغ نو»



صفحه‌ی 28-29
«سیب‌زمینی سرخ‌کرده دوست داری؟»
بماند که خوش مزه‌ترین غذایی را که دوست دارم به من پیشنهاد می‌کرد، غذایی که مورد علاقه من است و هیچ‌گاه مادرم به من نمی‌دهد، سیب‌زمینی سرخ‌کرده. گرسنه نبودم، اما سیب‌زمینی سرخ‌کرده نیازی به گرسنگی نداشت، فقط آب دهانم راه افتاد و در پاسخ گفتم: «بله، خواهش می‌کنم.»

صفحه‌ی 40
(پدرم) تصمیم گرفت... برای علی شغلی دست و پا کند.
یکی از شاگردان سابق پدرم مدیریت باشگاه شهر را بر عهده داشت. سراسر منطقه خاورمیانه بر پایه این‌که چه کسی با چه کسی آشناست بنا شده، پس پدرم تصمیم گرفت تا به دیدن شاگرد سابق خودش برود.

صفحه‌ی 48-49
دیدن کسی که گریه و زاری می‌کند یکی از نقطه ضعف‌های اساسی پدرم است. این نقطه ضعف پدرم در دوران کودکی خیلی به داد من رسید و از آن سود بردم و هم‌آن بود که موجب دست‌یابی‌ام به تعداد زیادی اسباب‌بازی گردید.

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی