پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

گزارش یک جشن

سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۲۶ ق.ظ
نیمه‌ی رمضان هر سال، در شب تولد امام مجتبا، سکوت و سنگینی بعد از افطار شهر را هیاهوی برگزاری یک مراسم قدیمی محلّی می‌شکند. یک ناظر غریبه، بچه‌هایی را می‌بیند که جیغ‌ و دادکنان در کوچه‌ها، از خانه‌‌ای به خانه‌ی دیگر می‌روند و...

از چند شب قبل‌تر، مادران با استفاده از تکه‌پارچه‌های اضافی باقی‌مانده از دوخت و دوزها (هم‌‌آن‌ها که کاربری چند سال پیش‌شان، عروسک شدن بود!) کیسه‌های کوچکی می‌دوزند که با حلقه‌ای به دور گردن بچه‌ها می‌افتد. در شب موعود، هوا که تاریک شد و افطار را که هول‌هولکی خوردند، بچه‌ها در دسته‌های چندنفره و با کیسه‌های گل‌من‌گلی به گردن، سراغ همسایه‌ها می‌روند و با شدّت! در می‌کوبند و فریاد می‌زنند: «گِره‌گُشو»!
گره‌گشو هم‌آن «گره‌گشا»ست که نهضت جنوبی‌ها برای ختم به واو کردن همه‌ی کلمات، این شکلی‌اش کرده است!
پشت درب‌ها، مادران و دخترانِ بزرگ خانه، با ظرف‌ها و کاسه‌های پر از شیرینی و آجیل و گندم‌برشته ایستاده‌اند و مشت‌مشت، کیسه‌ها را پر می‌کنند تا هر کس به وسع سخاوت خودش، شب میلاد کریم اهل بیت را به‌یادماندنی کنند.
و کودکان، شاد و خنده‌کنان، در حالی که به کیسه‌‌‌شان ناخنک می‌زنند و قسمت پُرش را اندازه می‌گیرند به سوی خانه‌ی بعدی می‌روند.
امّا وای به حال خانه‌ای که در باز نکند! آن‌ گاه‌ست که جمعیّتِ اطفال به صورت خودجوش! شعار می‌دهند: «خونه‌ی گدا، سهمِشَ نِدا»!

جالب این که این مراسم سالیانه، خاصّ این جاست. فقط هم‌این شهر. حتا در یک شهر این ورتر و یک شهر آن ورتر و نه حتا در روستاهای حومه‌ی خود شهر، خبری از این کارناوال کودکانه نیست.
و جالب‌تر این که در آن سوی آب‌های خلیج‌فارس، این مراسم به شکلی محدودتر و به زبان عربی در «کویت» برگزار می‌شود!

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی