پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خیلی بوی خوش می‌دهی، لب باد شهریار هم می‌ایستی؟

يكشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۷:۲۹ ق.ظ
خاضعانه بگویم که از دنیای عطر و ادوکلن، سررشته‌ای ندارم و به این دلیل و دیگر این که چون بدبو نیستم، عطر نمی‌زنم و دقیق‌تر؛ خیلی کم استفاده می‌کنم و لاجرم کم‌تر به بازار عطرفروش‌ها سر می‌زنم. معدود دفعاتی هم که عطری خریده‌ام معیار انتخابم طراحی شیشه و جلد و بسته‌بندی بوده تا مارک و بو و اسانس و یا حتا مردانه-زنانه بودنش. کوتاه این که در این زمینه ادعایی ندارم.
بر حسب رابطه‌ی فامیلی و نه عاطفی و دوستانه، روز تولدش، عطری به او هدیه دادم. فی‌المجلس باز کرد و بویید و با صداقتی آزاردهنده گفت: «این چیست خریدی؟» دل‌چرکین پرسیدم: «چه طور مگر؟» درب عطر را بست و کناری گذاشت و خون‌سردانه پاسخ داد: «مارک خوبی نیست. به درد نمی‌خورد». دلم نیامد و پشیمانم که چرا دلم نیامد بگویم: «از سرت هم زیادی است».
یک سال بعد، دوستِ راهِ دوری سفارش کرد که فلان عطر را برایم بخر و بیاور که... خریدم و دیدم هم‌آن عطر کذایی و پسندنشده‌ی پارسالی است. به خانه بردم که سر فرصت به دست صاحبش برسانم. خواهرم دید و از روی کنجکاوی امتحانش کرد و گفت: «این بو برایم آشناست». شانه بالا انداختم: «نمی‌دانم. نه از این مدل داشتم نه جایی استفاده کرده‌ام». به فکر رفت و دقیقه‌ای بعد گفت: «یادم آمد. فلانی را هر وقت دیدم همین بو را می‌داد. بوی عطر اوست...»
جمله‌ی اضافه است اگر بنویسم که فلانی، هم‌آن «هدیه را وا کرد و پس انداخت» است.
...
هنوز هم پشیمانم. پشیمان از این که لذّت گفتن حرف درشت در زمان درست را از دست دادم.

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی