پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بن‌بست

يكشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۰، ۰۹:۴۲ ق.ظ
خانه‌‌ی مادری از آن خانه‌های بزرگ قدیمی بود که سالی یک مار تویش می‌کشتند. بچگی‌ها وقت خداحافظی،  مادربزرگ مادری، راهی‌ام می‌کرد و می‌گفت: از کنار دیوار کوچه‌ها نری‌ها! مار و عقرب هست، خطرناکه!
و اما خانه‌ی پدری کنار دریا و چند کوچه و خیابان دورتر بود.
مادربزرگ پدری تا دم درب بدرقه‌ام می‌کرد و می‌گفت: کنار دیوار رو بگیر و برو. یه وقت از وسط کوچه نری‌ها! موتور و ماشین رد می‌شه، می‌زنند بهت!
و من صحیح و سالم بزرگ شدم.

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی