پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۷ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۰۹
آذر
آیا صدای «جواد بدیع‌زاده»، شما را هم مانند من، ویران می‌کند؟

دریافت «خزان آشنایی» با صدای «جواد بدیع‌زاده»
  • مجتبی فرد
۰۸
آذر
حتا «دوستت ندارم»هایش را هم دوست دارم.
  • مجتبی فرد
۰۶
آذر
بس که به آرزوهایم نرسیدم، یادم نیست چی بودند اصلاً!
  • مجتبی فرد
۰۶
آذر

من، طبقه‌ی پایین می‌خوابم، تنها. خانواده هم طبقه‌ی بالا.
مادر؛ هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شود تا صبحانه درست کند، پیش از هر کاری، آرام و سلانه‌سلانه، نرده‌ها را می‌گیرد، پله‌ها را یکی‌یکی رد می‌کند و پایین می‌آید.
به چهارچوب دری که دیشب باز گذاشته‌ام تکیه می‌دهد و هیکل پیچیده در پتوی مرا برانداز می‌کند و گوش می‌دهد. صدای نفس‌کشیدنم را که شنید و خاطرش جمع شد که هستم و زنده‌ام! با خیال راحت و با هم‌آن آهستگی که آمده، راه رفته را برمی‌گردد. می‌رود بالا تا کارهای روزانه‌اش را شروع کند.


پی‌نوشت یک: این صحنه را هیچ‌گاه ندیده‌ام، چون همیشه خواب بوده‌ام.
پی‌نوشت دو: از کجا می‌دانم؟ خیال کرده‌اید فقط این؛ مادرها هستند که همه چیزِ بچه‌ها را می‌دانند؟

  • مجتبی فرد
۰۵
آذر
می‌شه برای یک‌بار هم که شده بدون گریه کردن، من رو وادار به عذرخواهی کنی!؟
  • مجتبی فرد
۰۴
آذر
• چی شده مگه؟
•• هیچی، ولش کن.
• این «هیچی، ولش کن» تو، یعنی اصرار کن تا بگم!
  • مجتبی فرد
۰۳
آذر
آفتاب از آسمان من رفته است.
دریا از دوری‌اش کبود شده است.
  • مجتبی فرد