پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۲۷
دی

گزیده‌ی کتاب «سرخی تو از من»
نوشته‌ی «سپیده شاملو»
نشر «مرکز»


صفحه‌ی 69-70
«اذیتت کردم. ببخشید.»
«تو نمی تونی من رو اذیت کنی، حتی اگر خودت بخوای.»

صفحه‌ی 175
«هیچی نمی‌تونی به من بگی که خودم ندونم.»

  • مجتبی فرد
۲۶
دی
هر چند در زمانه‌ی ما، عُرف، چند گامی عقب نشسته ولی گویا ملاک‌های ذهنی ما را با خودکار نوشته‌اند که هیچ، با چسب هم پوشانده‌اند! که پاک‌شُدنی نیست.

  • مجتبی فرد
۱۸
دی
چه‌قدر سخته نگاهت رو از چشمان مادرى که منتظر شنیدن جمله‌اى از زبان تو در تأیید قشنگى کودک نازیبایش است، بدزدى.
این بار را نمى‌خواهم صادق باشم،
دوست دارم دروغ بگویم.

  • مجتبی فرد
۱۷
دی
• من، عاشقش شدم، از همون روزی که با تو دیدمش...

•• به دردت نمی خوره، دهنی شده!

  • مجتبی فرد
۰۳
دی
«سی بوشهر» با صدای «محسن شریفیان»
در منحصربه‌فرد بودن این ترانه، هم‌این بس که در وصف بوشهر است بدون استفاده از ساز نی‌انبان.
برای درک رابطه‌ی بوشهر و نی‌انبان، کافی است بدانید که وقتی بین خیل ایستگاه‌های رادیویی شهرستان‌ها روی موج متوسط دنبال رادیو بوشهر بگردید صدای این ساز، به‌ترین راه‌نماست.
فرهنگ بوشهر که لب‌ریز موسیقی است بدون نغمه‌ی نی‌انبان، ناتمام است. از عیوب سریال نوستالژیک «دلیران تنگستان» یکی این بود که موسیقی متنش، نی‌انبان نداشت.

  • مجتبی فرد
۰۱
دی
گزیده‌ی کتاب «هاروارد مک‌دونالد»
43 نمای نزدیک از سفر آمریکا
نوشته‌ی «سیّدمجید حسینی»
نشر «افق»



صفحه‌ی 28-29
هیچ ساختمان و مکانی تابلوی بزرگ و نماخراب‌کن ندارد، انگار که هر ساختمان، شکل ظاهرش، نماد و معرفش است نه یک تابلوی بزرگ احیاناً نئونی که اسمش را بخواهد اعلام کند؛ حتی خود دانشگاه جلوی درب ورودی نشان کوچکی دارد و بس. نام دانشکده‌ها هم با حروف فلزی بسیار کوچک جلوی ساختمان نوشته شده است.

صفحه‌ی 96
نماد چنین دانشگاه عریض و طویلی(مریلند) هم یک لاک‌پشت بامزّه است که در همه جاهای دانشگاه به اشکال فانتزی مختلف دیده می‌شود. این همه تأکید بر نماد، بیش از اسم دانشگاه خود، قابل بررسی است و البته شعار بسیار عجیب دانشگاه: «عمل مردانه، گفتار زنانه» که قابل بررسی بیش‌تر هم هست و نمی‌فهمم که چرا فمینیست‌های مسؤول، به خدمت این دانشگاه از بابت این سفارش نمی‌رسند!

صفحه‌ی 125
آمریکایی‌ها بین لباس پوشیدن‌شان در خانه و بیرون، از زن و مرد تفاوتی نیست و بدجوری راحتند. استاد دانشگاه با شلوار کوتاه و تی‌شرت و قهوه‌به‌دست سر کلاس می‌رود، چه رسد به بقیه...

صفحه‌ی 142
«مک‌دونالد» ظاهر کشوری است که «وجه عامش» را صادر می‌کند و «وجه خاص»اش را وارد می‌کند، دانشگاه‌های آمریکایی، تنها در آمریکا هستند و بس و همبرگر و کوکاکولای آمریکایی دنیا را برداشته.
«همبرگر و کوکا» را صادر می‌کنند و جوان باهوش و مستعد شرقی را «وارد» و این یعنی بهترین تجارت و این است که مردمان این سرزمین مردمان سهل و ممتنعی هستند، هم عامه و ساده‌اندیش، هم باهوش، پیچیده و فرصت‌ساز.

  • مجتبی فرد
۳۰
آذر
جوابم که دیر می‌شه، غصه‌م می‌گیره.


  • مجتبی فرد
۳۰
آذر
اصلاً و ابداً. وقت قدم زدن در پیاده‌رو، هدفون موبایل رو نمی‌چپونم تو گوشم،
آخه این طور صدا و بوق سلام دوستان و آشناها رو از توی مغازه‌ها و سوار موتور و ماشین، از دست می‌دم.

  • مجتبی فرد
۲۳
آذر
بوشهر بودیم. خواستند تا قبل از ظهر یک گواهی پزشکی بیاوریم حالا از هر دکتری که شد. سه نفری توی ماشین نشستیم و آرام‌آرام راندیم و چون وقت داشتیم و حق انتخاب هم، تابلوی مطب‌ها را دید زدیم و خوب و بد می‌کردیم.
• بی‌کلاسه، تابلوش قدیمیه!
• نچ، اسم دکتره جوادیه!
• هه، این که فامیلش خنده‌داره!
• به درد نمی‌خوره، تو کوچه است!
تا چشم‌مان افتاد به این تابلو:
دکتر رؤیا ... (نمی‌دانم چی‌چی)
سه نفری هیجان‌زده گفتیم:
به به، خانم دکتر!
بزن بریم.
بدو از پله‌های تنگ و خاک‌گرفته بالا رفتیم و وارد اتاقی که مثلاً سالن انتظار بود شدیم. در اتاق دکتر باز بود و رؤیاخانم از پشت میزش پیدا بود.
... رؤیا؛ مسخره‌ترین اسمی بود که می‌شد روی این طفلک گذاشت. نه رنگی... نه رویی... و نه حتا گوشتی! بیش‌تر شبیه کابوس بود تا رؤیا!
ولو شدیم روی صندلی‌ها و نتوانستیم خنده‌های‌مان را از چشمان متعجب خانم منشی پنهان کنیم.
• حق‌مونه!
• سزای آدم چشم چرون هم‌اینه!


عذرنوشت یک: خدایا ما را ببخش. جوان بودیم و جاهل.
عذرنوشت دو: هنوز هم جاهل هستیم ولی جوان، نه.

  • مجتبی فرد
۱۴
آذر

وقتی تلفن کرد که گوشی هم‌راهم نبود. شماره‌ی خونه‌شون افتاده بود. اومدم بهش زنگ بزنم که پیامش اومد:
«به تلفن خونه زنگ نزن، کنارش نیستم. ده‌متری ازش دورم، بزن به موبایلم!»
اندازه بگیرید میزان گشادی را!

  • مجتبی فرد