پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۱۹
مهر
• چه‌قدر دوستش داری؟ عاشق‌شی؟
•• عاشق که نه، به اندازه‌ای که باهاش ازدواج کنم.
  • مجتبی فرد
۱۷
مهر
• تو هم مثل بقیّه...
•• نه، من مثل بقیّه نیستم.
• اتفاقاً بقیّه هم، هم‌این حرف رو می‌زدند.
  • مجتبی فرد
۱۶
مهر
در پسِ هر «تغییر»، جرأتی نهفته که معمولاً دیده نمی‌شود.
  • مجتبی فرد
۱۵
مهر
می‌ترسم. من از عاشق‌ها می‌ترسم.
آن‌ها هستند که به یادم می‌آورند؛ دنیا می‌تواند جای قشنگی هم باشد.
  • مجتبی فرد
۱۴
مهر
از من نپرس چند ساله‌ای؟
من هم‌سنّ تو هستم.
اندازه سال‌هایی که زیسته‌ای
از عمر مرا زندگی حساب کن
بقیه‌اش را بریز دور.
  • مجتبی فرد
۱۳
مهر
طوفان نوح هم نمی‌تونه این شهر کثیف رو بشوره.
  • مجتبی فرد
۱۲
مهر
چون بنالم آرزوی رفته را
طی نکرده راه، پای خسته را
  • مجتبی فرد
۱۱
مهر

سخت‌تر از تحمل اظهارنظر کردن بعضی‌ها، شنیدن «قبول دارى؟» آخرش است.

  • مجتبی فرد
۰۶
مهر
ما دو تا فقط در یک چیز اشتراک داریم:
آن‌ هم این‌که به یک اندازه از هم متنفریم.

  • مجتبی فرد
۰۶
مهر
شادی؛ حق فراموش‌شد‌ی ما در این سرزمین است.
  • مجتبی فرد