برگزیدهی داستان همشهری شمارهی 24 - قسمت دوم و آخر
چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

ویلیم شاکسپیر
ابوالقاسمخان ناصرالملک
صفحهی 145
رودریگو: میدانی چه میخواهم بکنم؟
یاگو: معلوم است، میخواهی بروی بخوابی.
رودریگو: هماین دم میروم خودم را غرق کنم.
یاگو: اگر این کار را بکنی باید از دوستی من چشم بپوشی. چرا؟ عجب سفیهی هستی.
رودریگو: وقتی که زندگی شکنجه است، زیستن سفاهت است. آنجا که معالجه به دست مرگ است، درمان جز به مردن نیست.
یاگو: چه اندیشهی زشتی! چهار بار هفت سال است که در این جهان مینگرم، از وقتی که نیک از بد شناختهام هنوز کسی ندیدهام که بداند چهگونه غمخوار خویشتن باشد. باید به جای آدمی بوزینه باشم تا بگویم برای یک زن میخواهم خودم را بکشم.
رودریگو: چه کنم؟ اقرار دارم که شیفتگی به این اندازه ننگ است اما چاره از قوهی من بیرون شده.
یاگو: قوه؟ چرند! چوناین بودن یا چونآن بودن به دست خودمان است. بدن مانند باغی است و ارادهی ما باغبان، میخواهیم در آن گزنه میکاریم یا تخم کاهو میافشانیم، آویشن برمیکنیم یا زوفا مینشانیم، یک گونه گیاه میپروریم یا گیاههای گوناگون، به تنبلی بایرش میگذاریم یا به کوشش بارورش مینماییم، باری نیک و بد آن بسته به ارادهی ما است. اگر در ترازوی وجود ما کفهای از فکر و اندیشه نباشد که با کفهی شهوت موازنه کند، شرارهی درون و بدی که در نهاد ما است سرانجام کار ما را به تباهی خواهد رسانید. فکر و اندیشه در وجود ما برای این است که نیش هوس را بکاهد و هواهای خروشان و شهوت بیلگام را فروبنشاند. این که تو عشق مینامی، پیوند و نهالی است از این باغ.
قطبین عالم
محمد میرزاخانی
صفحهی 147
رمان قرن نوزدهم کار رسانههای امروز را میکرد، هم جمعِ سوادِ دوران بود هم قرار بود خواننده را به گوشههای ندیدهی عالم ببرد، نویسندهی رمان، هم ماجراجو بود، هم دانشمند و هم عالِمِ لغات. رمان قرنِ نوزدهمی بین داستانپروری و شخصیتپردازی، شرحوبسطِ علمیِ دامنهداری داشت که از تبیینِ قوانین داروین و نیوتن تا شرح جغرافیای عالم را دربرمیگرفت.
فریبرز چهطور «جهاندیده» شد؟
امیرحسین هاشمی
صفحهی 180
معلوم شده بود که خیلیها بهجای خواندن اصل کتابها، نقدها و معرفیها را میخوانند و این آشناییِ دستدومشان را طوری همهجا جار میزنند که شنونده از کتابخوان نبودنِ خودش شرمنده شود.
جنبههایی از داستان کوتاه
خولیو کورتاسار
محمد میرزاخانی
صفحهی 207
... گفته شده که رمان بر روی کاغذ و در نتیجه در مدت زمانی شکل میگیرد که برای خواندن آن صرف میشود و تنها مرز و محدودهی آن ته کشیدن مصالح هنری است. تعریف داستان کوتاه نیز به سهم خود با مفهوم محدودیت آغاز میشود. اول از همه محدودیت فضای فیزیکی، تا جایی که در فرانسه وقتی داستان از بیست صفحه بیشتر میشود آن را نوول مینامند؛ چیزی بین داستان کوتاه و رمان.
صفحهی208
یک نویسندهی آرژانتینی عاشق بوکس به من گفت که در مبارزهی میان یک متن احساسی و خوانندهی آن، رمان با گرفتن امتیاز پیروز میشود اما داستان کوتاه باید ناکاوت کند تا برنده شود. این تعبیر از این منظر درست است که رمان، گام به گام بر خواننده تأثیر میگذارد ولی داستان کوتاهِ خوب تند و تیز است، گزنده است، از همآن جملهی اول به خواننده امان نمیدهد.
- ۹۲/۰۴/۱۲