پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

پریشانان، پری را می‌پرستند

با ماه‌رخی اگر نشستی، خوش باش

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بنده‌ی حلقه‌ها

دوشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۲۳ ب.ظ
از هم‌آن اوّل‌ها، دوست داشتم انگشتر دست کنم. اولین انگشترم هم انگشتر قدیمی اَبَوی بود که توی رکابش یک تاج مینیاتوری ظریف حک شده بود. مدت‌ها دستم بود تا زمانی که فهمیدم پلاتین نیست و طلای سفید است.
از آن زمان به بعد انگشترهای زیادی عوض کرده‌ام و همیشه یکی‌دوتا دارم و به اصطلاح نمی‌گذارم دستم خالی باشد. همه‌جوره‌اش را داشته‌ام: سنگ‌دار و بی‌سنگ، عقیق و یشم و شرف‌الشمس، نقره ایرانی و ایتالیایی و مدت کوتاهی تیتانیوم. تنها حلقه‌ی بندگی! است که هنوز نوبتش نشده است.
و حالا، این انگشترها، نشانه‌ی حضور من شده‌اند. والده، هر وقت انگشترهایم را کنار تلویزیون ببیند می‌داند که خانه‌ام و اگر نباشند یعنی که بیرونم.

  • مجتبی فرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی